جدول جو
جدول جو

معنی گونه گون - جستجوی لغت در جدول جو

گونه گون
گوناگون، رنگارنگ، رنگ به رنگ، جور به جور
تصویری از گونه گون
تصویر گونه گون
فرهنگ فارسی عمید
گونه گون
رنگارنگ، الوان، همه رنگ
تصویری از گونه گون
تصویر گونه گون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گونه گونه رنگارنگ، مختلف متعدد بانواع و اقسام: و چون خوانسالاران خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه گوناگون از حد چند و چون بیرون... توضیح بهمین معنی گاه بصورت قید اید: هر روز هزار بار چون بوقلمون می گرداند عشق توام گوناگون. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آینه گون
تصویر آینه گون
مانند آیینه رخشنده صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آینه گون
تصویر آینه گون
مانند آیینه، صاف و روشن مانند آیینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربه گون
تصویر گربه گون
گربه مانند، کنایه از حیله گر، فریب کار، کنایه از چاپلوس
فرهنگ فارسی عمید
فریبنده دغاباز محیل: ازین گربه گون خاک تا چند چند بشیری توان کردنش گرگ بند ک (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گونه شدن
تصویر گونه شدن
گونه شدن روی (رخسار چهره)، تغییر رنگ دادن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گربه گون
تصویر گربه گون
فریبنده، ذغاباز، محیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوناگون
تصویر گوناگون
متنوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوناگون
تصویر گوناگون
رنگارنگ، رنگ به رنگ، جور به جور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوناگون
تصویر گوناگون
بمعنی گونه گونه، جورواجور، حالتهای مختلف، متنوع
فرهنگ لغت هوشیار
مانند گوهر بسان جواهر: گاه گوهر پاش گردد گاه گوهر گون شود گاه گوهر بار گردد گاه گوهر خر شود. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوناگون
تصویر گوناگون
رنگارنگ، مختلف
فرهنگ فارسی معین